وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی |
به مناسبت چهلم مرحوم دعایی
(این یادداشت که برای چهلم درگذشت مرحوم سیدمحمد دعایی تنظیم شده بود با قدری تاخیر منتشر می شود)
سلوک شخصیِ وارسته و درویش مسلکِ مرحوم سید محمود دعایی باعث شد تا طیف وسیعی از دوستداران ایشان به مناسبت درگذشت این انسان ارزشمند انبوهی از خاطرات خوب مرتبط با محاسن فردی او را برشمرند. ولی این امر دلیلی نمی شود که به نقد عملکرد ایشان پرداخته نشود. لذا وقتی در یادداشت قبل به بحث عملکرد مرحوم دعایی در «مدیریت اطلاعات» پرداخته شد، دوستان زیادی گلایه کردند که ارزیابی صحیحی از عملکرد دعایی صورت نپذیرفته است. توضیحی در این بحث «ضروری» است چرا که جامعه ایرانی شدیدا دوستدار افرادی با تیپولوژی و مختصات مرحوم دعایی است و این علاقه، ناشی از دلایلی است که در ذیل بر شمرده می شود:
۱- هواپیمایی ایران (هما) و کیفیت حضور منطقه ای
شاید مثال ایران ایر (هما) در این بحث به ما کمک کند. شکلگیری ایرلاین ایرانی، به زمانی بر می گردد که قطر حتی فرودگاه نداشت. ولی امروز، هما هیچ نقش جدی ای در نقل و انتقال مسافر/بار در منطقه ندارد. کل سود خالص ایران ایر در سال گذشته به 100 میلیون دلار هم نمی رسد. اینکه مدیرعامل هما فرد خوب و درویش مسلکی است یک بحث است، و اینکه هما در «چه جایگاه بین المللی» قرار دارد یک بحث دیگر.
ممکن است گفته شود مدیرعامل هما نمیتواند به تنهایی هواپیمایی ایران را (در برابر ترکیش و امارات و قطر و...) بالنده کند چون که رسیدن یک ایرلاین به سطح خطوط هواپیمایی امارات/قطر/ترکیه صرفا در دستان مدیرعامل هما نیست و به پارامترهایی حتی فراتر از وزیر راه، یا حتی دولت بر می گردد .
این گزاره صحیح است.
۲- هما آری؛ ولی رسانه خیر
با اوصاف بالا ما نمی توانیم در خصوص توانمند بودن/خنثی بودن/ضعیف بودن مدیرعامل هواپیمایی ایران بحث کنیم. اما درباره «رسانه» می توانیم. به این دلایل توجیه ناکامی در عرصه رسانه منطقی نیست:
✔️سخت افزار کار رسانه ای. (مثل ساختمان، انتشارات، امکانات فیزیکی) نقش اول را ندارد. مثل ایرلاین نیست که اول باید فرودگاه بزرگ داشته باشیم، دوم باید سیاست های حضور منطقه ای، سوم هواپیماهای مدرن و...
✔️ در کار رسانه نقش اول به عهده مغزافراز و ذهن است. هزاران چاپخانه را هم که در اختیار یک نفر بگذاری، تا جوهره ی مرحوم کیومرث صابری فومنی را نداشته باشد از دل چاپخانه ها «گل آقا» در نمیآید. شاغلام و غضنفری درگوشه آبدارخانه «خلق» نمیشود.
اتفاق اول، در ذهن است (نرم افزار). اتفاق دوم، سخت افزاری است. (خرید دستگاه چاپ و اجاره ساختمان و…)
✔️بدیهی است که در کار رسانه هم «اهمیتِ» نقش سخت افراز و منابع مالی مهم است. ولی این اهمیت درجه اول نیست. درجه دوم است.
3- هواپیمایی هما و کانال تلگرام محمد فاضلی یا سهند ایرانمهر
چند هزار استاد در دانشگاه شهید بهشتی استخدام شده بودند، ولی فقط یک نفر پیدا شد که با یک کانال تلگرامی «دغدغه ایران» (در خصوص مسایلی مانند کمبود آب، مشکلات اجتماعی و…) به طور منظم و متناوب با جامعه ایران سخن گفت. کاری که محمد فاضلی کرد، به لحاظ «سخت افزاری» نیازمند یک گوشی موبایل بود و یک کامپیوتر . اما مهمتر از موبایل و لپ تاپ، همّت در مطالعه و «نظم شخصی در نگارش».
مغزافزارِ ماجرا، اولویت اول است و نه داشتنِ بودجه های میلیاردی.
چند هزار استاد دانشگاه در اصفهان و مشهد و شیراز از سهم نفت و مالیات مملکت، حقوق گرفتند، ولی یک محسن رنانی پیدا شد که متنهای مطولش در خصوص دغدغه های زیستی در فلات ایران، به شکل میلیونی خوانده شود. (آنهم در جامعه ای که عموما حوصله خواندنِ یک متن ده صفحه ای نیست)
مثالهای دیگری بر این امر می توان بر شمرد. مثل نقش رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگو با «مردم» در مقایسه با نقش کانال سهند ایرانمهر در خلاصه کردن متون فلسفی و اجتماعی و نشر در میان کسانی که علاقمند به مسایل فلسفی و اجتماعی «نیستند» !
4- عملکرد مرحوم دعایی
نقش رسانه در دنیای ده سال اخیر، کاملا متفاوت با نقش رسانه در بیست/سی/چهل سال گذشته است. مثلا امروز صفحه اینستاگرام بی بی سی فارسی (یا کانال تلگرام بی بی سی) بسیار مهمتر از رادیو بی بی سی است. اگر به گذشته بی بی سی (فارسی) نگاه کنیم، نقش «رادیو» بی بی سی در منطقه خاورمیانه پررنگ بوده . اصالت به «رادیو» بوده ولی «امروز» بار اصلی به دوش وب سایت، صفحه اینستاگرام و کانال تلگرام است.
این مثال، در تکمیل مثال هما، نشان می دهد که عملکرد مرحوم دعایی در حوزه رسانه چقدر ضعیف بوده است. ده سال کلیدی و طلایی سپری شده، ولی اطلاعات به هیچ یک از «ابزار جدید رسانه» مسلح نشده.
اطلاعات، در قالبِ یک عملکرد کاملا سنتی، هیچ مخاطبی در میان سه میلیارد نفر اعضای اینستاگرام نداشته (چه به زبان فارسی و چه به انگلیسی). هیچ حضور جدی ای در میان میلیونها ایرانیِ استفاده کننده از تلگرام نداشته.
هیچ صفحه توئیتر یا فیس بوک درخشنده ای نداشته.
اطلاعات برای آن جوان آمریکایی در دیربورن میشیگان که نسل دومِ مهاجر ایرانی است، هیچ حرفی نزده.
«هزار راه نرفته».
همه ی اینها ناشی از این بوده که مرحوم دعایی یک انسان خوب بوده، ولی در حوزه رسانه حتی به اندازه موسسه رائفی پور تولید محتوا نکرده. (و حضور در میان اذهان جوانان نداشته)
5- دکتر شریعتی و کویر
درمیان جوش و خروش روح کویری علی شریعتی، جایی مینویسد:
«روحی که "پیام" دارد نه مرید می طلبد نه عاشق. ... وجودش ندایی است که آشنایی را می خواند.» مسئله همین است که روحی که حرف دارد به دنبال سخن گفتن است. حافظ می گوید: «چون جمع شد معانی، گویِ بیان توان زد».
مسیله اصلی این است:
آیا حرفیبرای گفتن هست یا نیست؟
چاپخانه اولویت دوم است.
اطلاعات اگر حرف داشت، مخاطبِ مشتاق از لاهور پاکستان تا استنفورد آمریکا حضور داشت (و دارد). وقتی حرفی نزده ایم، یعنی حرفی نیست. مضمون نبوده که صفحۀ اینستاگرامی شکل نگرفته. صائب می گوید:
یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت/
در بند آن نباش که مضمون نمانده است!
«مضمون» اگر باشد، حرف اگر باشد، زده می شود. جای خودش را در میان مردم و «ذهن»ها باز میکند. همانگونه که نوشته های مدیریت استراتژیک مجتبی لشکر بلوکی جای خودش را در میان کسانی که به مدیریت استراتژیک علاقمند «نبودند» باز کرد.
همانگونه که حرفهای پویا ناظران جای خودش را در میان کسانی که به «اقتصاد» علاقمند نبودند باز کرد!
عملکرد مرحوم دعایی در اطلاعات بسیار ضعیف بوده و این ناشی از ذهن سنتی آن مرحوم بوده است.
ذهنی که به قدر وسع، در بهتر کردنِ «ساختمان و چاپخانه اطلاعات» کوشید، ولی حتی از بکارگیری کسی مثل محمد زائری یا سهند ایرانهمر هم تعلل ورزید.
6- چرا این بحث ضروری است؟
چون ما ایرانیان اساسا به انسانهای مهربانِ درویش مسلک علاقمندیم. حال آنکه «عملکرد سازمانی» متقدم بر خلقیات فردی است.
محدودیتهای سیاسیِ یک مدیر رسانه، دلیل و توجیهی نمیشود که چرا به ابزار نوین و جدید رسانه مجهز نشدی؟ چرا هیچ حضوری در اینستاگرام و ... نداشته؟
این بحث ضروری است، چون نه فقط در ارزیابی عملکرد دیگران، بلکه در ارزیابی عملکرد خودمان هم باید ابتدا بیرحمانه به نقد «عملکردِ خروجیهای خود» بپردازیم و سپس به ارزیابی عملکرد اخلاقی.
ما نمی توانیم «محدودیت» ها را ابزار توجیهِ ضعفِ عملکرد ِ خود کنیم. بدیهی است که مدیر رسانه ای با انواع محدودیتها مواجه است ولی این توجیهی نمی شود که از هیچ یک از ابزارهای نوین رسانه ای استفاده نکرده باشد.
ابتدا ارزیابی عملکردی که مسیولیتش را پذیرفته ایم مهم است و سپس ارزیابی عملکرد اخلاق در «حوزه فردی».
رفتنِ مرحوم دعایی، یک انسان خوب، فرصتی است که در این خصوص جدی صحبت کنیم. این بحثی ضروری و مهم است.
✍️ دو سه خاطره از اکبر ترکان
🔹 یک رویایِ قدیمی برای بسیاری از مهندسان راهسازی، «اتصالِ عسلویه به مناطق مرکزی کشور» بود. جاده ای که چندصدسالِ پیش، مسیرِ عبور کاروانها از بندر سیراف، به سمت شیراز قدیم و اصفهانِ کهن بوده است (مسیری که هنوز بقایای کاروانسراهای آن برجاست). در کتاب حدود العالم (۳۲۷ هجری) نوشته شدهاست که:
سیراف، شهری بزرگ و گرم است و هوایی درست دارد و جای بازرگانی است و بارگاه پارس است.
پروژۀ اتصال علسویه به مناطق مرکزی ایران (یعنی محور راهسازی عسلویه – جم – فیروزآباد یا همان مسیر سیراف قدیم) یکی از رویاهای ترکان بود که به پایِ این رویا، محکم ایستاد و برای شکافتنِ کوههای واقع بین ساحل خلیج فارس و دشتهای فال و اسیر، انرژی بسیار صرف کرد. در جریان آن پروژه، یکی از «مهندسان قدر کشورمان» را شناختم و چند خاطره ای از او برای همیشه در ذهن ماندگار شد.
✔️🔹یک – در فرودگاه شیراز و قبل از بازدید از محور راهسازی
ترکان از نسل مهندسانی بود که در کارِ مهندسی «جدیت» داشتند. این جدیت، یکی از ویژگیهای بارز او بود. برای اتصال عسلویه به شیراز، تفاهمنامه ای بین وزارت راه و وزارت نفت منعقد شده بود به این صورت که وزارت راه «مجری» پروژه باشد، و وزارت نفت کارهایِ «تامین مالی» این راهسازیِ سخت را انجام دهد. ترکان برای این فرمول، یک تیم از مدیران صاحب تجربه را گمارده بود به این شکل که یک مدیر سابق از وزارت راه (مهندس حلوایی) و یک مدیر مهندسی از وزارت نفت (مهندس خاموشی) را به مجموعه تحت مدیریتش آورده بود و آن دو نفر، چهارشنبۀ هر هفته، صبح اول وقت، از ابتدایِ مسیر تا انتهایِ محلِ کارِ بلدوزرها و کامیونها را می رفتند و گزارش پیشرفت پروژه به صورت هفتگی به ترکان داده می شد. [به عنوان مدیر دفتر طرحهای زیربنایی در تمام این بازدیدها همراه با حلوایی و خاموشی بودم]
پس از مدتی که پروژه مقداری پیشرفت پیدا کرد، قرار شد که خود ترکان هم برای بازدید بیاید. صبح زود از تهران رسید و قبل از حرکت به سمت پروژه، صبحانۀ کاری را در فرودگاه شیراز با مشاور طرح، مجری و... با هم بودیم.
هنگام صبحانه، یکی از مدیران وزارت نفت به مهندس پورنقی (از مشاور) گفت: آقا! شما قبلا در قسمت توسعه سازمان هواپیمایی بودید و الان در کارهای راهسازی هستید؟ پورنقی در جواب گفت، عمری بر روی هوا گذشت و حالا هم عمری را در جاده ها می گذارنیم!... یکی از حاضرین به شوخی گفت: عاقبت در یکی از همین راههای زمینی یا یکی از سفرهای هوایی، ندا می رسد که انا لله و انا الیه راجعون... و همه خندیدند. به محضِ خندۀ حضار، ترکان با همان صدای مستحکم و قوی گفت: هر کدامش که بشود (چه در جاده و چه در هوا) بهتر از مرگِ در بستر است و بهتر از آن است که فرزندِ آدم، تشت زیرِ پایِ آدم بگذارد. سکوت سنگینی برفضا حاکم شد... آن روز احساس کردم که این آدم برایِ تا آخرین لحظه دویدن، خود را مهیا و پرداخته کرده است.
✔️🔹دو – در مسیر پروژه
اولین نوبتی که برای بازدید از پروژه آمد، از ابتدای محور (فیروزآباد) تا عسلویه در ماشین باهم بودیم. گفتگو و محاوره های او با مهندس رضازاده برایم حیرت آور بود. به صورتِ دائم حرف می زد و علاوه بر بحثهایی که درباره شعاعِ قوس پیچها، شیب جاده، شانه های راه، کیفیت بتُن پلها، روشهای انفجار ترانشه ها و... داشت، دربارۀ فاصلۀ تیرهای برق تا شانه جاده(!) دربارۀ محل/موقعیتِ قرارگیریِ پاسگاهِ پلیس کنار جاده(!)... و مسائل جنبیِ اینگونه هم، سخن می گفت. به صورتِ یکسره حرف می زد و احساس می کردم باید کاغذ یا دفترچه ای در دست باشد و مثل دانشجوی سر کلاس جزوه بنویسم! اولین باری بود که یک مدیر توسعه دیدم که «یک پروژه راهسازی» را اینگونه از «وجوه مختلف» نگاه می کرد.
✔️🔹سه – برخورد قاطع با پیمانکار
پروژه، چهار پیمانکار داشت. در یکی از بازدیدها، قطعه ای که پیمانکارش قرارگاه خاتم بود خلوت بود و تعدادماشین آلات/نیروی کار، اندک بود. وقتی به پایان این قطعه رسیدیم، ترکان به نمایندۀ قرارگاه گفت: بسیار خب زحمت کشیدید، ولی ظاهرا «تعطیل» هستید. جمع کنید و بروید. بسه دیگه... در مقابل خبرنگاران و جمع، اینگونه قاطع، مستحکم و صریح حرف زدن با قرارگاه مستبعد بود ولی ترکان بود و جدیت و قدرتی که در کلام/کار داشت.
(آن روز، نماینده قرارگاه در پروژه، محمدرضا فلاح زاده بود که سالها فرمانده لشکر ۱۹ فجر سپاه در استانهای یزد، اصفهان و فارس بود و در دولت دوم احمدی نژاد استاندار یزد شد و بعد از آن هم معاون سپاه قدس... به گمانم فقط فردی در جایگاه ترکان می توانست با پیمانکاری در این حد، آنگونه به جدیت و قاطعیت و بی لکنت سخن بگوید).
✔️🔹چهار- آقای استاندار! چرا این آبها هدر می رود؟! چرا کاری نمی کنی؟
در یکی از بازدیدها، نمایندگان سازمان آب ما را به مجاورت درّه هایقر بردند که در زیبایی چیزی شبیه...
ادامه متن را در لینک زیر مطالعه نمایید
👇👇👇
http://solsnevis.blogfa.com/post/201
اسباب کشی موقت
با توجه به مشکلات و گرفتاریهای متعددی که بعد از این هجرتِ دوباره داشته ام، امکان به روز کردن ارزیابی شتابزده قدری با صعوبت همراه شده؛ لذا موقتاً دوستان عزیز می توانند یادداشت ها را در کانال تلگرام و صفحه ام در خبرآنلاین پیگیری نمایند.
کانال تلگرام ارزیابی شتابزده، به آدرس:
https://telegram.me/solseghalam
آدرس صفحه نوشتنگاه در خبرآنلاین :
http://www.khabaronline.ir/weblog/eslami
امید که زودتر فراغتی حاصل شود تا امکان بازگشت به اینجا -این خانۀ قدیمی- فراهم شود. تلگرام و ابزارهای مشابه، برای کوتاه نویسی، طراحی و تنظیم شده و برای نوشتن مبسوط ، مناسب نیست. دلتنگ این خانه ی قدیمی هستم.
اساساً این موضوع که بالاخره سالها پس از اوپک، ساختار جدید دیگری در حوزه انرژی شکل گرفته و ... ادامه مطلب
سالگرد انفجار اتمی هیروشیما
ششم آگوست هفتادمین سالگرد انفجار بمب اتم در هیروشیماست. یعنی فردا. نهم آگوست هم بمب دوم در ناگاساکی منفجر شد. یعنی سه روز بعدش . دیروز رادیو میشیگان را گوش می کردم گزارشی می داد از سفر خبرنگارش به شهر هیروشیما. در نزدیکی محل انفجار بمب و در مجاورت همین ساختمان تصویر ، صحبت می کرد با پیرمردی ژاپنی که زنده مانده بود از انفجار. پیرمرد می گفت :
“Some people blame the United States for dropping the bomb,” he tells the guide. “But I think if the Americans hadn’t dropped the bomb it might have been even crueller. The Japanese government was calling on everyone to fight — even women and children — if the Americans invaded. To fight with home-made bamboo swords! Can you imagine?
“Maybe dropping the bomb was immoral, but we did surrender after that.”
یعنی که "نباید ایالات متحده را سرزنش کرد ... ادامه مطلب
آمریکایی که هست ، آمریکایی که نیست (1)
چنانچه مجالی فراهم شود بر آنم که در قالب یک سلسله نوشتار نسبت به مستندسازی بخشی از دیده ها و دریافت ها در تعامل با جامعه آمریکا بپردازم ... ادامه مطلب
استعفای مدیرعامل توشیبا
بزرگترین مسجد آمریکا (1)
دترویت در ایالت میشیگان ، شهر اتومبیل آمریکا نام داشته و کارخانه های فورد ، جنرال موتورز ، و کرایسلر در این شهر واقع است. در مجاورت بخش غربی شهر دترویت و در منطقه دیربورن (Dearborn) تعداد زیادی از مسلمانان آمریکا زندگی می کنند. مساجد متعددی در این منطقه هستند . همچنین مراکز اسلامی متعدد و متطوّر. در خصوص این مراکز و موقعیت قرارگیری آنها در آینده بیشتر خواهم نوشت . اما در اولین دیدار از منطقه ، چیزی که جالب بود اینکه بزرگترین مسجد آمریکا در دیربورن است و متعلق به شیعیان است. با نام Islamic Center of America . در مورد این مسجد هم بعدها بیشتر باید بگوئیم و صحبت کنیم . اما فعلاً شب عید ، یا نزدیک عید، است و موضوع الآن ، عید پایان ماه صیام است. مثل شش سال گذشته در خارج از ایران ، بلاتکلیفیم که چه باید کرد. در ژاپن ، مسجد کوبه هر سال اعلام می کردند که ماه در منطقه مالزی رویت شده ، و لذا عید . اما برخی مراکزِ توکیو چون ماه را ندیده بودند در خود توکیو ، پس فردایش نماز عید بود. برایم سوال بود که اینجا چه خواهد شد. اینجا که کشور، خود اینقدر بزرگ هست که نیاز نباشد که ماهش در کشوری دگر رویت شود. امشب به دیربورن رفته بودم و متوجه شدم که تمام مراکز اسلامی اهل تسنن فردا را عید اعلام کرده اند. مثل مرکز اسلامی لنسینگ (مرکز میشیگان ) که در تصویر پائین قرار داده ام. عمده مراکز شیعی هم پس فردا شنبه را برای نماز عید اعلام کرده اند ، چون ماه دیده نشده . مثل مرکز الزهرا یا زینبیه ، که تقویمـ رمضان زینبه در تصاویر است. از سر شب هوا ابری است و الآن به شدت باران می بارد. امکان دیدار ماه نیست. برایم سوال شد که Islamic Center of America چه خواهد کرد. در تصویر می بینید که این مسجد شیعی ، یک نماز عید ، فردا صبح خواهند خواند ، و یک نماز پس فردا شنبه ، برای آنها که قائل به رویت هلال ماه اند. این را نمی دانم چطور تفسیر کنم برای خودم . موضوع گلایه ی این بلاتکلیفی هفت سال گذشته بحثی مجزاست . موضوع اینکه بزرگترین و مجلل ترین مسجد آمریکا که مسجدی شیعی است و می تواند برای خودش عید را شنبه بگیرد و تمام ، ولی نمی گیرد موضوع ذهنی جدید است . این مسجد هم می تواند، یک روز بخواند. ولی این تصمیم فعلی شان ، آیا همان رویکردی نیست که برخی آنرا عدم جزمیت در موارد اختلاف می دانند ؟ نمی دانم .
پ.ن. امام جماعت اهل لبنان است . البته تحصیلکرده ی قم . سالها ساکن آمریکا.
پ.ن.۲. بخش زیادی از لبنانی ها اینجا مقلد علامه فضل الله هستند. فضل الله پدر .
پ.ن.۳. گاه فکر می کنم حقیقت، تعمداً در هاله ای از ابهام قرار داده شده است ، تا برخی از مسیر جزمیت به دنبالش باشند و برخی از مسیر عدم جزمیت. شاید همان که می گوید "منه آیات محکمات و منه متشابهات". متشابهات "هست" و شاید برای آزمون ما . چون محکمات که محکمات است. امشب در همین فیس بوک می بینم دوست عرب ام که سالها در دانشگاه کوبه با هم بودیم ، باهم شروع کردیم کلاسهای زبان ژاپنی را ، و حوالی هم فارغ التحصیل شدیم ، و چندماهی است به اردن برگشته ، برداشته و در فیس بوکش نوشته :
الحمد لله صليت العيد بدون خربطة:
كنا في اليابان نصلي العيد على المذهب الحنفي بسبب اصرار بعض (البرذرز الباكستانيين)..١١ عيد مرقوا علي باليابان في كل صلاة عيد كنت انا والاغلبية المطلقة اللي في المسجد نخربط في الصلاة والبرذرز كانوا مصرين انهم اغلبية!!! الحمد لله اول صلاة عيد بدون خربطات منذ زمن!
خلاصه اش یعنی که خدا رو شکر که امسال نماز عید رو توی مسجد کوبه نخوندم امروز که مجبور بشم با سنی های مذهب حنفی هم نماز بشم. چی کشیدم که یازده تا نماز رو با این حنفی ها خوندم (!؟) (با احتساب نمازهای عید قربان میگه ) وقتی راجع به حنفی ها اینطور حرف می زنه ، راجع به ما چه گفته و می گوید ...جالبه که رفتم و به سوابق یادداشت ها رجوع کردم. این یادداشتی است که ، احساس من بوده از دیدار او و دیگر برادرها چهار سال پیش در این روز |لینک+| ، و این یادداشت بالا همـ احساسِ اهالیِ خیابانِ جزم . براستی این چنین جزمیت و قطعیتی از کجا حاصل می شود...
یکی از عقل می لافد ، یکی طامات می بافد / بیا کین داوری ها را به پیش داور اندازیم / حافظ
* لطفا این یادداشت را شِیر (همخوان) نکنید.
حرارت و کفِ رویِ فلز گداخته / As for the foam, it vanishes
(The scum disappears like the foam on the bank)
هنگامی که بر فلزاتی که برای به دست آوردن زینت و زیور یا کالا و متاع، آتش بر می افروزند، کفی پُف کرده مانند [کفِ] سیلاب بر می آید؛ این گونه خدا حق و باطل را [به امور محسوس] مَثَل می زند. اما آن کفِ [رویِ فلز گداخته] به حالتی متلاشی شده از میان می رود، و اما آنچه به مردم سود می رساند، در زمین می ماند. خدا مَثَل ها را این گونه بیان می کند
رعد- 17
وَ ممَّا يُوقِدُونَ عَليْهِ في النَّارِ ابْتِغَاءَ حِليَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّـهُ الْحَقَّ وَالبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَ أَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ في الْأَرْضِ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّـهُ الأَمثال ﴿١٧﴾
He sends down from the sky, rain, and valleys flow according to their capacity, and the torrent carries a rising foam. And from that [ore] which they heat in the fire, desiring adornments and utensils, is a foam like it. Thus Allah presents [the example of] truth and falsehood. As for the foam, it vanishes, [being] cast off; but as for that which benefits the people, it remains on the earth. Thus does Allah present examples.
かれが天から雨を降らせられれば,その量に応じて谷を流れ,奔流は浮ぶ泡を乗せて運び去る。また装飾品や道具を造るために(金属)を火にかけても,それと同じ(泡?)(が出来る)。このようにアッラーは,真実と虚偽とを提示なされる。(泡?)は塵のように消え去る。だが人類を益するものは,地上に残る。アッラーはこのように,種々の譬えで説き明かされる。
شب قدر و مولانا
همه ی سال را با حافظ ولی شب قدر را باید با مولوی بود فقط . شب نجوا و شوق و شیدایی مگر که بی مولانای بزرگ و عزیزمان می شود ؟... یک دیوار سفید و یک گوشه ی عالم و زمزمه کلام جلال الدین در کنار اذکار این ساعات . چه حکایتی است آفتاب در ژاپن به هنگام ظهر رسیده و در تهران به آغاز صبح گاه و این گوشه ی عالم اکنون متن نیمه شبان است. چه احساس غریبی . قدر و مقدرات بر همه آنها که دوست داری گذشته و حال الآن بعد از همه نوبت مقدرات توست . چه باید خواست وقتی که مقدرات عزیزانت ساعاتی پیش بوده ؟؟ ... یا من ذکره شرف لذاکرین ... در دل این نیمه شب مولانای عزیز چه می گوید ...کی شود این روان من ساکن؟ / اینچنین ساکنِ روان که منم / اینت گویای بی بیان که منم / یا من یعلم ضمیر الصامتین یا من یعلم مراد المریدین...در میانه ی این مقدرات، تقدیر سکونی برای ما آیا هست ؟
- - - - - - - - -
کشاکش هاست در جانم ، کِشنده کيست مي دانم / دمي خواهم بياسايم ، وليکن نيستم آن امکان
به هر روزم جنون آرد ، دگر بازی برون آرد / که من بازيچه اويم ، ز بازی هایِ او حيران
و سرانجام بلاگفا زنده گشت !
پس از ایامی نسبتاً طولانی که بلاگفا به کما رفته بود ، شاهد احیا و تنفس مجدد بلاگفا هستیم . این طور که اعلام شد در جریان تغییر مکان سرورها ، به دلیل آسیب دیدن بخشی از سخت افزارهای مهم سایت که اطلاعات بر روی آن ذخیره شده بود ، کلیه اطلاعات موجود از دسترس خارج شد (!؟).
این به کما رفتن و برگشتن بلاگفا تلنگری بود برای همه آنها که حجم زیادی اطلاعات اعم از یادداشت یا عکس و ... را در این غرفه از فضای وب گذاشته اند. خصوص آنها که بخشی از اطلاعات و یادداشت هایشان در جریان این رفت و آمد از دست رفت.
فعلا تا پیدا کردن منزل جدید ، هچنان در همین آدرس ، و در همین منزل هستم تا جایی پیدا کنم دور از گسل زلزله ها
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست / (فاضل نظری)
Protect 2015
Protect 2015 , 5th international workshop on performance, protection and strengthening of structures under extreme loading, were held in Michigan State University
پنجمین کارگاه بین المللی در زمینه عملکرد ، حفاظت و تقویت سازه ها در برابر بارهای حدی ، در دانشگاه ایالتی میشیگان برگزار شد .
توضیح تکمیلی در خصوص این نشست اینکه ، بخش زیادی از مطالعات در آمریکا طی یک دهه اخیر از حوزه زلزله ، به حوزه آتش و انفجار معطوف شده است. رفتار سازه ها در زلزله - به عنوان یک بارگذاری حدی - طی سالیان طولانی مطالعه شده است. ولی رفتار سازه ها در برابر آتش سوزی ، و همچنین رفتار سازه در برابر موج انفجار، مورد مطالعه جدی قرار نگرفته است. شروع اختصاص فاند ها در این حوزه پس از حادثه یازده سپتامبر بوده ، ولی بعد از شروع این جریان ، نگرش مهندسی کاملا عوض شده ، و فارغ از موضوع تروریسم ، این نگرش بوجود آمده که دانش مهندسی در مورد رفتار سازه ها در حرارت بسیار ناچیز است و نیازمند مطالعات ، تست های اکسپریمنتال ، و مدلسازی های کامپیوتری است. مشخصا اینکه یک سازه پس از بروز حریق تا چند دقیقه می تواند تا خرابی نهایی ، تحمل نموده و زمان برای زنده ماندن و فرار ساکنین فراهم نماید. مکانیزم خرابی چیست و ...
در سالگرد زلزله رودبار ، یادداشت زیر در شماره جديد مجله دانشمند (تير٩٤) در پرونده زلزله ويژه اين شماره ، از اینجانب منتشر شد .
- - - - - - - - - - -
زلزله رودبار و گل سوسن چلچراغ؛
زلزله کوبه و توهوکو ؛ و شکوفه های ساکورا
گل سوسن چلچراغ ،( Lilium ledebourii) ، یکی از زیباترین و کم یاب ترین گونه های گل سوسن است که در روستای «داماش» در ارتفاعات شهرستان «رودبار» یافت می شود . این گیاه كه نوع ایرانی آن زیبایی و شهرت بسیار دارد، از اواسط خرداد گل می دهد و گل های آن تا نیمه تیر ماه پایدار می ماند. گل ملی سوسن چلچراغ، تنها گلی است که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است .(1) زمانی که برای دیدن این گل زیبا به ارتفاعات استان گیلان رفته بودم ، در تماشای اوج ظرافت و کاردانی طبیعت در خلقت این گل ، گویی ناخودآگاه این اندیشه در خاطر می گذرد که شگفتا ! این گل زیبا در نزدیکی همان منطقه ای می روید که کانون زلزله ای بزرگ بوده است. زلزله ای که با بزرگای 7.3 در 31 خرداد ماه 1369 باعث جنبش زمین در این منطقه شده است . در حوالی همان منطقه ای که شاهد جلوه ای از جلوه های قدرت و به زعم ما ، خشم طبیعت بوده ایم ، اوج لطافت و نقش بندی طبیعت را نیز شاهدیم .
سالها پس از زلزله منجیل، ... ادامه مطلب
سلطان آباد شیراز
یادداشت اینجانب در خصوص ماجرای شهرک صنعتی سلطان آباد شیراز و حواشی آن در خبرآنلاین. لینک یادداشت : |+|
کولی ، منیرو روانی پور
"کولی" ، مستند بی بی سی فارسی راجع به خانم منیرو روانی پور و کارنامه ادبی اش را دیدم. خیلی کمتر از انتظار بود . هرچند خیلی وقت پیش تر انتظار این می رفت که برنامه تماشا به موضوع کارهای صاحب کتاب کنیزو بپردازد ، ولی سطح حرفها و گفته ها اصلا با انتظار همخوانی نداشت. بعضا خیلی معمولی .
جنوبی بودن خانم روانی پور ، التهاب و بی تابی ای که در کلام ، گفتار و حرکاتش هست را ، هم دوست دارم و هم سخت آزارم می دهد . انگار که درکش می کنم به عنوان کسی که در سواحل بوشهر و کوچه های شیراز بالیده و رشد یافته ...انگار همان احساس نُزج نیافته و قوام نگرفته ی جنوبی همراه با یک بیش فعالی که در آن سالهای دور بسیار نمونه اش را در دوستان و اطرافیان می دیدیم را در قامت یک نویسنده ی مادر می بینم ...گرمی و بی تابی و نپختگی.
مستند در یوتیوب : لینک
*حدود یکسال پیش هم با شوق مستند مربوط به احمدرضا احمدی را دیدیم ولی نقدهای زیادی به گفتگوهای آن مستند شد. اما در مجموع به نظر ساخته ی مربوط به احمدرضا احمدی دلنشین تر بود. شاید به سبب شاعرانگی فضای احمدرضا احمدی.
مادر علی حاتمی
باغبان ، گر پنج روزی ، صحبتِ گل بایدش
بر جفای خارِ هجران ، صبرِ بلبل بایدش
صبرِ بلبل ؟ این تعبیر زیبای حافظ آیا مصداق دارد اینجا ؟ کودکی ... ادامه مطلب

هوش هیجانی
این یادداشت در خصوص هوش هیجانی را در صفحه فیس بوک خانم نیکونظر ، کوتاه و دقیق بود:
وقتی با این مفهوم آشنا باشیم: Emotional intelligence بعد می فهمیم چرا حتی یک گروه وایبری دوستان هم وطنمان دوام نمی آورد. و می دانید بحث روز دنیا چیست؟ IQ به اندازه EQ مهم نیست. با یک آی کیو متوسط و در عین حال یک EQ بالا می توانید مدیر یک سازمان بزرگ آبرومند باشید، رهبر باشید، توانایی عبور از شرایط بحران و تغییر را پیدا کنید، و سازمان ها و موسسه ها و گروه ها را به خوبی هدایت کنید. از آن گذشته در رابطه های دوستانه و وعاشقانه تان هم موفق باشید. روی EQ تان کار کنید. بیاموزید که موفقیت در کار گروهی یعنی توانایی مدام رصد کردن تغییرات و تحولات احساسات خود و دیگری. آموختن و کار کردن روی اینکه در «شرایط خاص احساسی کنونی»، باید چطور عبور کرد. من همیشه فکر می کنم ما ایرانی های که در هیچ کار گروهی دوام نمی آوریم، توانایی کنترل و تربیت احساسات را بلد نیستیم. نه اینکه ذاتا ضد کار گروهی باشیم. این را می شود یاد گرفت.
نشست کاهش ریسک سازمان ملل در شهر سندای
در چهارمین سالگرد سونامی و زلزله توهوکو ، سازمان ملل متحد نسبت به برگزاری سومین اجلاس جهانی کاهش ریسک بلایای طبیعی در شهر سندای ژاپن اقدام نمود . این کنفرانس با حضور کارشناسان و مدیران کشور های مختلف دنیا برگزار شد که در روند برگزاری ، بانکی مون دبیرکل سازمان ملل ، امپراطور ژاپن ، آقای آبه نخست وزیر ژاپن و جمعی از وزرای مدیریت بحران کشورهای مختلف نیز حضور بهم رساندند. در ادامه گزارشی از این اجلاس ارایه خواهد شد .
* پرونده روزنامه شرق در باب این اجلاس : لینک
* یادداشت اینجانب در خصوص سالگرد زلزله و سونامی توهوکو در پرونده روزنامه شرق 28 اسفند ماه 1393 : لینک
* یادداشت روزنامه نیوز ویک در خصوص آلودگی های هسته ای نیروگاه فوکوشیما در سواحل کانادا : لینک
اجلاس یونسکو در ناگویا
کنفرانس جهانی یونسکو تحت عنوان "تحصیلات ، برای توسعه پایدار " (UNESCO World Conference on Education for Sustainable Development ) یا ESD
طی روزهای 10تا 12 نوامبر در شهر ناگویا (مرکز استان آیچی ژاپن) برگزار شد . بنا به محبت دوست ارجمند حناب دکتر محمدهادی هنرور امکان شرکت در این نشست فراهم آمد. در ادامه چند سطری در باب این اجلاس مهم ارایه خواهد شد.
لینک کنفرانس : |+|
چه باید گفت ؟
از متن آخرین نامه دکتر علی شریعتی به پسرش احسان :
زندگی را چون سوسمار، در سوراخ خود خزیدن و مشغولِ سعادتِ خانوادگی بودن، بد است. تلاش در جستجویِ حقیقت و کسب آزادی و فلاح انسان، نفسِ زندگی و عینِ سعادت است. و خدا را شکر که من ساعتی از عمر را، سر در آخورِ خویش نداشتم و جز در تب و تاب ایمان و مردم نزیستم .
با مخاطب های آشنا1 / صفحه263
این ها تصاویر ولیام پولیه ، آقای پرستار بریتانیایی که رفت آفریقا ، اولین بریتانیایی شد که ویروس ابولا گرفت ، برگشت و خوشوقتانه نمرد و زنده مانده . همین امروز و فردا داره دوباره برمی گرده غرب آفریقا . سیه راله ئون. می گوید: من می دونم که پدر و مادرم نگران من هستند. ولی اونا از تصمیم من حمایت می کنن... بدنم مقاومت نسبی به این ویروس یافته ...
چه احساس شعفی است وقتی که می بینی روح انسانیت و آزادگی ، فارغ از مرزها و ملیت ها ،هنوز هست. دغدغه دیگری داشتن و اندوه دیگری با خود بردن ...


* لینک خبر :
بیستم مهرماه
حافظ جان خسته نباشی عزیز
خیلی زحمت کشیدی
یک تنه خیلی حرف ها رو زدن ، یک تنه بار خیلی ها را بردن ، ... تنهایی از ریا و تظاهر و لقمۀ شبهه فریاد کردن ، عاشقی کردن ، عارفانه زیستن، زلف بر باد دیدن، اهل سحر بودن، درسِ سحر بر در میخانه نهادن، از بوی پیراهن یوسف گفتن، از ساقی سیمین ساق شرح کردن... اینها همه را گفتن خیلی سخته عزیز
ممنونتیم برادر عزیزمان
ممنونتم که یک جور نگاه کردنِ به دنیا برایمان به یادگار گذاشتی
با تو در محاکاتیم ... همچنان
چون فلاطون، خم نشین شراب
سر حکمت به ما که گوید باز ؟

نشست سالیانه انجمن ساختمان ژاپن
نشست سالیانه انجمن ساختمان ژاپن 2014 طی روزهای 12 تا 14 سپتامبر در دانشگاه کوبه برگزار شد. ارایه بیش از پنج هزار مقاله و حضور نزدیک به بیست هزار پژوهشگر در این نشست نمادی است از گستره تحقیقاتی که در ژاپن در حوزه ساختمان صورت می پذیرد. یادداشتی در خصوص موارد قابل تامل در باب این نشست به زودی در ارزیابی منعکس می شود.
پس از قریب به سه سال
این بخش انتهایی درس و مشق زمین گیرم کرد و از آخرین حضور در کشور قریب به سه سال گذشت . نوبت قبل به دعوت کنگره مدیریت حوادث و بلایای طبیعی و به اتفاق پروفسور تاکادا به تهران و شیراز رفتیم و از آن سفر، چشم بر هم زدنی نزدیک به سه سال پر فراز و نشیب گذشت. سه سالی که روز و شب هایی پرکار را در بر گرفت . از این سفر اخیر و دیده ها و شنیده ها چند سطری یادداشت هایی تنظیم شد که به زودی باید به این نوشتنگاه منتقل شود.
مدتی این مثنوی تاخیر شد ... (۱)
حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند ... روزها می آید و می رود و دست و پنجه نرم کردن با فرمول ها و نمودارهای خشک و بی روح مجالی برای کار قلم و نگارش و تایپ نمی گذارد . بتن و فولاد را اگر نمادِ انسانِ مدرن بدانیم که از روح و دل خالی می شود ، طبیعی است که دست در کار بتن و فولاد داشتن و با اهل آن حشر و نشر داشتن ، چندان مجالی برای کارهای دیگر - و از جمله کارِ دل - باقی نمی گذارد . بر ارزیابی غباری نشسته که باید کوشید تا این طور در بروزرسانی ها تاخیر نشود . و غفلت از نوشتن ، نابخشودنی است . در متن این هوای گرم و شرجی مدد باید گرفت از روح اهالی دیارِ دل تا این کارِ نوشتن، باز تازه شود ... و به تعبیر حضرت مولانا " هین سخن تازه بگو ، تا دو جهان تازه شود ..." . و باز به تعبیر حضرتش : " نِیَم زِ کارِ تو فارغ ، مدام در کارم ... " (۲)
۱- مولوی ، مثنوی ، دفتر دوم : مدتی این مثنوی تاخیر شد / مهلتی بایست تا خون ، شیر شد
تا نزاید بختِ تو ، فرزندِ نو / خون نگردد شیرِ شیرین ، خوش شنو
۲- مولوی ،دیوان شمس ، غزل ۱۷۲۳ : نیم ز کارِ تو فارغ ، همیشه در کارم / که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم / که من تو را نگذارم به لطف بردارم
محسن نامجو
یک دریغ است انگار دیدن و شنیدن کارهای اخیر محسن نامجو . احساسی از نوستالژی و غم که در دیدن محسن نامجو دست می دهد انگار همان احساسی است که گاهی ...
چند کلامی راجع به زلزله دیروز صبح غرب ژاپن
صبح با شدت تکانهای دیوار ها و پنجره ها وحشت زده از خواب پریدم . با دیدن شدت لرزش ها ...

چرا ساختمانهای ژاپنی هشت ریشتر مقاومت می کنند ؟
این سوال که شاید به نحوی کلیشه ای و سطحی به نظر برسد اما سوال بسیاری از مردم ما بوده و همواره این پرسش مطرح می شود که چه علت یا رازی هست که باعث می شود زلزله های بزرگ در ژاپن تلفات انسانی شدید یا حتی خسارت های ساختمانی با خود به همراه نداشته باشند؟
شاید دریافت پاسخ این سوال ...
|
|
POWERED BY BLOGFA.COM |
|